i need u & kiss of life

 یک هفته است انگار به خواب ابدی رفته ام.

پایم را از خانه بیرون نگذاشته ام و به زنگ های وقت و بی وقت اموزشگاه جواب نمی دهم . حتما اقای رستمی 

میخواهد تهدید کند اگر تا 2 ساعت دیگر انجا نباشم اخراجم

یک هفته است که خانه ام بهم ریخته است . میان تله از کاغذ های پر از نت های موسیقی غرق شده ام

یک هفته است حمام نرفته ام و حتی حوصله عوض کردن لباس هایم را ندارم . تازه کلاس یوگا و وقت ارایشگاه و

ماساژم را از دست داده ام و از جایم تکان نخورده ام!

در خانه را نیز باز نکرده ام . حتی وقتی بهزاد در زد فقط ارام جلوی مانتور ایفون ایستادم و به لبخندی که بر روی

لبانش ماسید خیره شدم...

همین الان از او اس ام اس امده است

اوا... عزیزم امشب بیا پیشم! یه مهمونی کوچیک دو نفره

این قدر دلم میخواهد با همین لباس گشاد و موهای چرب و صورت کثیف بروم که همه چیز را بهم بزنم

با بهزاد فرمانی - پسرک پولدار تهرانی - همه چیز را تمام کنم و من دوباره شوم همان دختر ساده شهرستانی

کاش جرئتش را داشم...

کاش پول مرا این قدر بی بته نمیکرد.


+بدبختی یعنی این که هرجا که نشسته ای به عرب و جد و ابادش فحش دادی که گند زده در همه چیز

فرهنگ . تاریخ . اقتصاد و ....

ان وقت میروی یه جا مثل همین مشهد خودمان که مجبوری بعضی جا ها چادر سر کنی یک زن و شوهر عرب

بیایند سمتت و یک ربع عربی با تو بلغور کنند و از تو سوال بپرسند و تو عین الاخ نگاهشان کنی و با انگلیسی 

دست و پا شکسته بگویی عربی بلد نیستی و انها بسیار تعجب کنند چون در ان وضعیت بسیار شبیه زنان عرب

هستی . از کسان دیگر هم بپرسی حرف ان ها را تصدیق کند :|

+ تاريخ ساعت نويسنده مَستِر شولا به دوش |